وی که در میان شخصیتهایی که خلق کرده عاشق کاراکتر «داوود خطر» است، میگوید: آرزو دارم که یک فیلم انیمشن خندهدار و آموزنده برای کودکان بسازم، فیلمی که برد بینالمللی نیز داشته باشد.
در ادامه گفتوگوی مشروحی با «بهرام عظیمی» را میخوانید که از دغدغهها و برنامههای آینده خود سخن گفته است.
مردم بر این تصور هستند که افرادی که انیمیشن تولید میکنند، افرادی پیچیده با اطلاعات بسیار قوی درباره کامپیوتر و یا موارد دیگر هستند، لطفا با توجه به این تصور از خودتان و نحوه ورودتان به کار انیمیشن بگویید.
-من از سال 72 که مهمترین سال زندگیام نیز هست، وارد دنیای انیمیشن شدم. سال 72 ازدواج کردم و همان سال فارغالتحصیل شدم و اولین جایزه بینالمللی خود را نیز دریافت کردم. آن زمان جوانی 27 ساله بودم که یک آگهی در روزنامه کیهان به چاپ رسیده بود و درباره این مطلب بود که شرکت رنک زیراکس تعدادی انیماتور و کاریکاتوریست برای آموزش و ساخت انیمیشن استخدام میکرد، ماجرا از این قرار بود که شرکت رنگ زیراکس در آن زمان قصد داشت یک بخش انیمیشنسازی در شرکت خود برای تولید انیمیشنهای تبلیغاتی راهاندازی کند. از میان 200 نفری که به این شرکت رفته بودیم حدود 10 نفرمان مشغول به کار شدیم.
در آن زمان کامپیوتر تازه به ایران آمده بود، شما به صورت دستی کار میکردید یا با کامپیوتر؟
-رشته تحصیلی من صنایع دستی بود و کاریکاتور نیز کار میکردم. زمانی که این شرکت اقدام به این کار کرد به تازگی کامپیوتر به ایران آمده بود و من هم کامپیوتر بلد نبودم و هیچ وقت هم سراغ آن نرفته بودم زیرا فکر میکردم یادگیری کامپیوتر به زبان انگلیسی احتیاج دارد و چون زبانم خیلی خوب نبود، سراغ کامپیوتر نیز نمیرفتم، و همیشه فکر میکردم که خلق آثار هنری با دست بسیار بهتر از کار با کامپیوتر است. البته حالا نیز چینین اعتقادی دارم، اما این شرکت آن زمان مجهز به کامپیوتر بود و ما باید با کامپیوتر انیمیشن میساختیم.
از طریقه کار انیمیشنسازی در شرکت بگویید.
- زمانی که به آن شرکت رفتیم اکثر ما، کار با کامپیوتر و انیمیشنسازی حرفهای را بلد نبودیم. در شرکت هر کسی یک چیزی بلد بود و در کنار یکدیگر مینشستیم و از همدیگر کار یاد میگرفتیم. هر کسی هرچیزی بلد بود به دیگری یاد میداد و با این کار که به نظر من بهترین شیوه آموزش است ما به سرعت کار را یاد گرفتیم و به سرعت پیشرفت کردیم. البته مدیرعامل ما آقای مهندس شهاب کسرایی به همراه دو مهندس دیگر به نامهای احمد آقایی و کامبیز میزانیان، اصول اولیه کار با کامپیوتر و نرمافزارهای آن موقع انیمیشن را به ما آموختند و امیرمحمد دهستانی که هماکنون به نظر من بهترین و با دانشترین کارگردان انیمیشن در ایران است، اصول ساخت انیمیشن کلاسیک را نیز به ما یاد داد.
آیا علاقه شما به انیمیشن باعث شد تا به سراغ انیمیشنسازی بروید؟
نه، فقط پیدا کردن یک کار و کسب درآمد باعث شد شغل من انیمیشن باشد، من انیمیشن خیلی دوست نداشته و ندارم! و همیشه فیلمهای رئال را به انیمیشن ترجیح میدهم.
چطور شد که در طول اینسالها فقط یک نفر بهرام عظیمی شد؟
سوالتان آدم را مغرور میکند! ممکن است من در میان همدورههایم از همه تابلوتر باشم ولی شک نکنید که بهترین نیستم، من یک کارگردان درجه 2 و یا 3 انیمیشن هستم و تمام حرفهایهای انیمیشن این مورد را میدانند، فقط نقطه برتری من مردمی بودن کارهایم است. پیشنهادهای کاری که در این سالها به من شد و من آنها را انجام دادم را اگر هر شخص دیگری انجام میداد به مراتب کارهایش بهتر میشد و اعتبار بیشتری کسب میکرد. آن زمان که ما آموزش انیمیشنسازی دیدیم و با توجه به محیط کاریمان و آدمهای دلسوزی که در کنارمان بودند، هر کداممان به سرعت رشد کردیم اما خیلی از این افراد به علت مشکلاتی که تولید انیمیشن در ایران داشت، از ایران رفتند و دیگر باز نگشتند، آنها غولهای انیمیشن ایران بودند که اگر نمیرفتند جایی برای امثال من باقی نمیماند، معتقدم هیچکدام از آنها موفقیتهایی که میتوانستند در ایران داشته باشند را در خارج از کشور به دست نیاوردند.
بسیاری از آنها احساس میکنم دوست دارند راه تولید انیمیشن در ایران هموار شود و به ایران بازگردند تا بتوانند در همین کشور کار کنند اما خیلی از آنان اذیتهایی شدند که ترجیح دادند بروند. مثال این اذیتها این است که یکی از دوستان ما یک کاریکاتور کشید برای روی جلد یک مجله، اما بعد از مدتی یک نفر با دیدن این کاریکاتور حس کرد که به قومی توهین شده است و با تعدادی آدم به این کاریکاتوریست اعتراض کردند و او را اذیت کردند، البته بعد از چند روز نیز متوجه شدند که اشتباه کردند اما چه فایده که این کار تاثیر منفی خود را گذاشته بود. حتی برای من نیز این موارد پیش آمده است، مانند اینکه من چند سال پیش برای یک تیزر انیمیشنی دو نوزاد 6 ماهه را برای تبلیغات یک بانک طراحی کردم و اتفاقا به شدت هم این کار گل کرد و همه این انیمیشن را دوست داشتند اما بعد از مدتی فقط یک نفر در میان 70 میلیون که پست کوچکی در یک جایی داشت، حس کرد که این انیمیشن موضوعش جنسی است! و به تلویزیون نامه داد و جلوی پخش کار را گرفتند.
آیا شرایط کار در کشورهای دیگر بهتر است؟ زمانی شرایط خوب است اما کار دیده نمیشود اما زمانی هم شرایط بد است اما کار دیده میشود، کدام از این موارد در ایران وجود دارد؟
اگر نظر مرا بخواهید، معتقدم که با تمام سختیها شرایط کار در ایران بهتر است، هرچند باید بگویم خیلی از دوستان من که در خارج زندگی میکنند از نظر سطح زندگی در قیاس با ایران اوضاع بهتری دارند ولی اکثر آنها به آن اهداف کاری و حرفهای خود نرسیدهاند و به دنبال یک موقعیت کاری خوب هستند که به ایران برگردند و تجربه و هنر خود را صرف مردم کشور خودشان بکنند. برای هنرمند مطرح شدن خیلی مهم است چون کارش بهتر دیده میشود و میتواند در کارش پیشرفت کند. در ایران هم شرایط برای مطرح شدن وجود دارد. البته اینجا 2 روش برای مطرح شدن به کار گرفته میشود. اول اینکه زیر آب یکدیگر را بزنیم و آشنابازی و پارتیبازی کنیم و روش دیگر نیز این است که تلاش کنیم، پشتکار داشته باشیم و کار بلد باشیم که به نتیجه خوبی خواهیم رسید که البته روش دوم زمان میبرد ولی ماندگار است. من معتقدم که اگر کسی به کارش ایمان داشته باشد و کمی کار را نیز بلد باشد و تجربه کند و سرسخت باشد، در ایران به خوبی پیشرفت خواهد کرد.
اولین کار انیمیشن شما به چه اسمی بود و آیا پخش شد؟
اولین انیمیشنی که گروهی کار کردیم به کارگردانی امیرمحمد دهستانی ساختیم و البته در تلویزیون نیز پخش شد، در همان شرکت رنک زیراکس بود که برای تبلیغ کالای یک کارخانه تولید رنگ بود. اکثر انیمیشنهایی که ساختیم در تلویزیون پخش شد. در آن سالها اینترنتی وجود نداشت که بتوانیم کارهایمان را در اینترنت قرار دهیم. جالب این است که تمام انیمیشنهایی که از همان ابتدا تولید کردیم رنگ و بوی ایرانی داشت. برای شرکت رنک زیراکس بعد از یک سال مشکلاتی پیش آمد و مجبور شد که بخش انیمیشنسازی خود را تعطیل کند و مدیر عامل بخش ما یک سال بعد شرکتی بنام حور تاسیس کرد که در حال حاضر حرفهایترین شرکت تولید انیمشن در ایران است و من تا 12 سال بعد درشرکت حور بودم و سال 84 از آن شرکت جدا شدم. راستی یادم میآید در سال 72حقوق ما ماهیانه 17500 تومان بود که با این حقوق جزو آدمهای پر درآمد فامیلمان بودم!
کارهایی که بهرام عظیمی با آنها شناخته شد از چه زمان آغاز شد؟
- کار «سیاساکتی» را سال 80 در شرکت حور شروع کردیم اما قبل از آن انیمیشن «بابا برقی» را نیز ساخته بودم. جالب این است که «بابا برقی» تکنیک بهتری نسبت به «سیا ساکتی» داشت و اولین بابا برقی در سال 77 پخش شد خاطرهای از پخش این انیمیشن دارم و آن هم این است که زمانی که این انیمیشن برای اولین بار پخش شد عید نوروز سال 77 بود که من در مسافرت بودم، در بندر انزلی با دختر 2 ساله و همسرم در حال خوردن ناهار در یک ساندویچ فروشی بودیم، وقتی این انیمیشن در تلویزیون آن مغازه پخش شد دخترم با صدای بلند گفت این کار بابای منه! این کار بابای منه! صاحب ساندویچی وقتی فهمید این انیمیشن کار من است پول ساندویچها را حساب نکرد!، همانجا آرزو کردم که ای کاش در یک رستوران لوکس ما غذا میخوردیم و کار من در تلویزیون آنجا پخش میشد.!
چرا بابابرقی از لحاظ تکنیکی بالاتر بود؟
- نمیدانم! بهتر بود دیگر!
بعد از بابا برقی چطور شد که به سراغ ساخت «سیا ساکتی» رفتید؟
وقتی آقای دکتر قالیباف رییس نیروی انتظامی شدند، خودشان و تیمی که داشتند به شدت به هنر اهمیت میدادند، به همین دلیل پیشنهاد ساخت انیمشینهای راهنمایی رانندگی را به شرکت حور دادند و خدا رو شکر مدیرعامل شرکت هم با اعتمادی که به من کردند و با همراهی یک تیم قوی در راهنمایی و رانندگی و شرکت حور انیمیشنهای سیا ساکتی تولید شد و کارهای خوبی شدند. درست است که تمام این کارها به اسم من تمام شد و من فقط 45 قسمت از آنها را ساختم، اما من همیشه و همه جا گفتهام که انیمیشنهای راهنمایی و رانندگی یک کار تیمی بوده است اما من به عنوان نویسنده و طراح کارکترها و کارگردان تجربههای عامهپسند و تفکرات خودم را در این کارها وارد کردم تا مردم انیمیشنهایی ایرانی ببینند.
آیا هزینهای که برای انیمیشنهای راهنمایی و رانندگی به شما دادند، مناسب بود؟
من 45 قسمت «سیا ساکتی» ساختم و حدودا 1 سال و نیم برای ساخت آن زمان صرف کردیم. یک بار حساب و کتاب کردم و فهمیدم که من برای این 45 قسمت حدود 10 میلیون تومان پول گرفتهام. نزدیک به 9 سال است که دیگر من سیا ساکتیها را کار نمیکنم و دوستان دیگری کارها را تولید میکنند.
تصور مردم بر این است که کسانی که انیمیشن تبلیغاتی میسازند میلیونر هستند، درست است؟
تقریبا! البته امروزه همه میلیونر هستند! گمان کنم حالا دیگر باید از واژه میلیارد استفاده کرد. در این سالها کار انیمیشن رونق خوبی داشته است اما این را بدانید کسی که قرارداد میبندد پول خوبی دریافت میکند نه افرادی که در تیم حضور دارند. البته افراد حرفهای در یک تیم هم پول کمی نمیگیرند.
بالاخره درآمد عوامل انیمیشن مناسب هست یا نیست!؟
هر کس که کارهایش نمره قبولی بگیرد و حرفهای باشد، اگر الان بیاید اینجا و به من بگوید که من از راه انیمشین درآمد خوبی ندارم به او خواهم گفت که خودش مشکل دارد! زیرا اگر شما کارتان خوب باشد، کار و سفارش خوب وجود دارد. همین الان اگر کسی به شرکت انیمیشنسازی صبا برود و بگوید من برای تولید، تیم دارم و این هم نمونه کارم، فردا این شرکت با او قرار داد میبندد و این در حالی است که در 10 سال اخیر اوضاع کاری انیمیشنسازان بهتر شده و اگر در گذشته فقط تلویزیون برای کار پیشنهاد میداد در حال حاضر بسیاری از شرکتها و سازمانها هستند که با شما برای ساخت انیمیشن قرارداد خواهند بست و این مساله باعث شده که در کار انیمیشن پول وارد شود و اوضاع مالی همه یک تکانی بخورد، اما مشکلی هم به وجود آمده و آن هم این است که گروههای بزرگ تجزیه شدند و هرکسی برای خودش یک گروه انیمیشن کوچک تشکیل داده است و کار میگیرد و کیفیت کارها در بسیاری از موارد افت کرده است.
انیمیشن چقدر به تجهیزات کاری وابسته است؟
- بستگی به نوع کاری که انجام میدهی دارد، اگر شما در یک دفتر 100 متری، نیروی خوب برای کار داشته باشید با تجهیزاتی ساده هم میتوان کار کیفی کرد.
آیا تجهیزات سختافزاری وجود دارد که شرکتهای بزرگ خارجی داشته باشند و ما نداشته باشیم و اگر ایران نیز آنها را داشته باشد به راحتی بتواند کار کند؟
به نظر من تولید انیمیشن با کیفیت بیشتر به نیروی با غیرت و هنرمند بستگی دارد تا سختافزار و نرم افزار. تولیدکنندگان انیمیشن در کمپانیهای بزرگ خارجی شعور ویژهای دارند که به شدت تجربهگرا هستند و با عرق خاصی کارهایشان را انجام میدهند. در همین جا بگذارید یک نکته را بگویم، تیمی که انیمیشن سینمایی «تهران 1500» را کار کرد، یک تیم حرفهای است که شبیه تیمهای انیمیشن خارجی چیده شده بود اما اگر همین تیم حرفهای را ببریم و بگذاریم وسط شرکت پیکسار یا دیزنی و بگوییم حالا میخواهیم با امکانات فوق مدرن این شرکت، انیمیشن «تهران 1500» را بسازیم، نتیجه کار بهتر از این چیزی که در ایران ساختهایم نخواهد بود!
یعنی ما نمیتوانیم هیچ وقت شبیه کارهای کمپانیهای بزرگ انیمیشنسازی انیمیشن تولید کنیم؟
متاسفانه معتقدم که هیچکدام از انیمیشنهایی که آنان در این چند سال تولید کردهاند را ما نمیتوانیم بسازیم. این مطلب برای من اثبات شده است. حتی اروپاییها هم نمیتوانند مانند آمریکاییها فیلم بسازند، هیچکدام از انیمیشنهای خارجی مثل انیمیشنهای آمریکایی جذاب نیست و فروش ندارد.
2 سال پیش یک جشنواره در چین برگزار شد که من هم داور بودم و هم 10 دقیقه از «تهران 1500» را به آنجا بردم تا به نمایش بگذارم و در آن سالن 3000 نفر حضور داشتند، قبل از من یکی از کارگردانهای کمپانی پیکسار، سخنرانی داشت و در خصوص علت موفقیت کمپانی پیکسار صحبت کرد و او به راحتی اطلاعات و تجربیات تخصصی خود را در اختیار همه قرار میداد و هر سوالی از او می پرسیدند جواب میداد، اما ما در ایران بیاهمیتترین نکات تکنیکی را از هم پنهان میکنیم، 3 نفر به راحتی نمیتوانیم با هم کار کنیم، آنان ویژگیهای مثبتی دارند که بر اثر همین ویژگیها کارهایشان خوب میشود. اینجا همه حسابگر شدهاند، به جای آنکه به این فکر کنند که کار خوبی ارائه دهند به دنبال حساب کتاب هستند که چقدر دریافت میکنند و دیرتر سر کار بیایند و زودتر بروند. در اینجا وقتی من به کسی میگویم که بنشین اینجا و این کاراکتر را انیمیت کن، اولین سوالی که از من میپرسد این است که میشود یک جای دیگر بنشینم؟ میشود کاراکتر دیگری انیمیت کنم؟! در حالی که آنها فقط به روی کاری که به آنها داده میشود تمرکز میکنند، آنها از جایگاهی که به آنها داده میشود راضی هستند. اما آدمهایی مثل من آماتورهایی هستیم که هیچگاه از جایگاه خود راضی نیستیم و ادا و اطوارمان از صد تا حرفهای بیشتر است. باز خدا را شکر میکنم که در پروژه «تهران 1500» که 4 سال طول کشید ما بواسطه داشتن نیروهای قدیمی، کمتر با این مسایل برخورد داشتیم.
یکی از مشخصههای کار شما بومی بودن آن است، چرا شما به این بومیسازی توجه میکنید؟
- نمیدانم! دست خودم نیست. یکی از نکات مهم در این زمینه این است که باید ببینیم که جایگاهی که هر کدام از ما در آن قرار گرفتیم جایگاه خودمان است یا نه؟ یک وقت است که من در جایگاه خودم قرار نگرفتم و شما من را موظف میکنید که کارم باید ایرانی و بومی باشد، من تکلیفم با خودم مشخص است و میدانم که باید در حد توانم کارهای خوبی در زمینه انیمیشن بسازم و شغل من انیمیشن است و میخواهم کاری تولید کنم که مردم دوست داشته باشند، مردم ما کاری که حال و هوای خودشان را بازگو کند خیلی دوست دارند.
چرا خیلی از کارهای ما فرهنگ ایرانی ندارد؟
- نمیدانم چه بگویم. آیا باید هر کاری که هنرمند ایرانی انجام میدهد رنگ و بوی ایرانی داشته باشد؟ زمانی که خواستم «تهران 1500» را بسازم به همه عوامل کار گفتم که باید این فیلم فریم به فریم ایرانی باشد، زیرا موضوعش مستقیم مربوط به ایران است. ممکن است که از انیمیشنهای خارجی الگوگیری کنیم اما به طور حتم فیلممان را بومی خواهیم ساخت و یک انیمیشن ایرانی تحویل خواهیم داد.
شما سکانسهایی از «تهران 1500» را در جشنوارهای خارجی نیز نمایش دادهاید. آیا خارجیها با این فیلم ارتباط برقرار میکنند؟
- من بخشهایی از فیلم را در سه سال گذشته در چین، هند، ایتالیا، فرانسه و مکزیک نمایش دادهام، اشخاصی که فیلم را دیدهاند همه به نوعی در ارتباط با تولید و یا علاقمندان به انیمیشن بودند. از فیلم خیلی استقبال کردند، البته بیشتر استقبال آنها به خاطر این بود که باور نمیکردند که در ایران بشود یک انیمیشن سینمایی تولید کرد. در بعضی از این کشورها بعد از شنیدن صحبتهای من در رابطه با انیمیشن ایران و بعد از دیدن بخشهایی از تهران 1500، به صورت ایستاده ما را تشویق میکردند.
در ایتالیا قبل از شروع کنفرانس من، دبیر جشنواره پیش من و تهیهکننده فیلم آمد و گفت خبرنگاران زیادی در جلسه شما حاضر خواهند شد و آنها فکر میکنند که شما یک فیلم انیمیشن سیاسی ساختهاید! پس باید خودتان را برای سوالهای آنان آماده کنید. من از او پرسیدم که به چه دلیل آنها فکر میکنند که کار من سیاسی است؟ او گفت، کاراکتر اصلی زن در فیلم شما «هدیه تهرانی» اسمش «نازی» است، و همه فکر میکنند که شما برای انتقاد به آلمان نازی این اسم را انتخاب کردهاید! من قبل از نمایش فیلم در رابطه با اسم نازی برای حاضران در جلسه صحبت کردم و به آنها گفتم که این فیلم صرفا برای سرگرمی مردم ساخته شده و اهداف سیاسی را دنبال نمیکند.
در پایان وقتی همه فیلم را دیدند و سوالها آغاز شد یکی از معروفترین خبرنگاران هنری ایتالیا که خانمی مسن بود به من گفت: من تا به حال فیلمهای زیادی از کشور شما و دیگر کشورهای مسلمان دیدهام ولی زمانی که به فیلم شما نگاه میکردم این فیلم مرا نه یاد افغانستان انداخت نه عراق نه امارات نه عربستان نه لبنان، فقط من ایران را در فیلم شما دیدم و البته بعد از گفتن این حرف بسیاری از حضار حرف او را تایید کردند. او به نکته جالب دیگری اشاره کرد و گفت: شما 8 کارکتر اصلی فیلم خود را بر اساس چهره بازیگران مطرح سینمای ایران ساختهاید و این 8 نفر نماینده بازیگران سینمای ایران هستند، آیا واقعا بازیگرای سینمای ایران انقدر زیبا و جذابند؟! من به او گفتم بر عکس ما کارگردانها که متاسفانه من زیباترین آنها هستم!
تا به حال موضوعی بوده است که بخواهید بسازید و نتوانسته باشید؟
من تا به حال هر موضوعی را که دوست داشتم بسازم ساختهام ولی بارها انیمیشنهایی به من پیشنهاد شده که از نظر فضا و موضوع برایم تا حدی بیگانه بوده و آن سفارشها قبول نکردهام.
از شخصیتهایی که ساختید کدام را دوست داشتید؟
با وجود اینکه «سیا ساکتی» گل کرد، اما «داوود خطر» را در آن انیمیشنها بیشتر از همه دوست داشتم و در «تهران 1500»، یک ربات معتاد وجود دارد که آن را هم در میان کاراکترهایم خیلی دوست دارم. «داوود خطر» تنها کاراکتر انیمیشن در جهان است که در یک کار سه دقیقهای آمد و جان باخت و محبوب شد!، جالب این است که در همان 3 دقیقه هم فقط در یک دقیقه پایانی وارد انیمیشن شد و مرد!.
از همان اول فکر میکردید این انیمیشنها گل کند و بین مردم جا بیافتد؟
بازم که برگشتید به سیا ساکتی! من همیشه تلاشم را کردهام و از خدا خواستهام که به من کمک کند، البته بارها نیز شکست خوردهام ولی وقتی اولین قسمت انیمیشنهای پلیس را ساختیم، اطمینان داشتم که گل خواهد کرد. میدانستم که اگر این کار پخش شود به شدت میان مردم جا باز خواهد کرد، زیرا هم تلاشمان را کرده بودیم و هم ایده بسیار نو بود.
کار بعدی شما چیست؟
برای فرهنگسازی رفتن به سینما، 13 انیمیشن 120 ثانیهای در حال تولید است به نام «بزن بریم سینما» و به موازات آن هم برای فرهنگسازی خوردن شیر، کارهایی را در دست داریم.
تهران 1500 از نظر خودتان چه ایرادی داشت؟
مگر ایراد داشت!؟ (خنده) در «تهران 1500» ما آنقدر درگیر تکنیک و تصویر شدیم که از پرداخت درست به فیلمنامه خوبمان ماندیم، در حالی که فیلمنامه این انیمیشن بسیار جذاب و جالب است اما باید حق داد که بالاخره این فیلم اولین اثر بلند یک تیم 250 نفره بود. کارگردان یک فیلم زنده بعد از فیلمبرداری یک صحنه از کارش میتواند آن را ببیند اما ما برای دیدن یک صحنه از انیمیشن باید حداقل 4 ماه صبر کنیم تا ببینیم خوب شده است یا نه؟ به همین دلیل تولید انیمیشن بسیار سخت و طولانی است.
اتفاقات بد در طول کار «تهران 1500» برای شما افتاد؟
اتفاقات بد برای کار کم نیفتاد، البته تعدادی از بازدیدهایی که هر چند وقت یک بار از کار میشد من را اذیت میکرد، زیرا اظهار نظرها زیاد بود و بسیاری از اشخاصی که پست بالاتری داشتند جوری حرف میزدند که انگار حتماً این کار باید شبیه به تفکر آنان انجام شود.
به نماها ایراد گرفتند؟
برای مثال من در سکانس اولیه فیلم که دوربین تهران را در 110 سال دیگر نشان میدهد دوست داشتم نشان بدهم که ساخت مصلای تهران هنوز تمام نشده است! درحالی که خیلی از مدیرانی که از کار بازدید میکردند اعتقاد داشتند که مصلی باید در فیلم تمام شده باشد و یا وقتی من صدای اذان را اول فیلم گذاشتم خیلیها فکر میکردند به من دیکته کردهاند که باید اذان را در کار بگذارم درحالی که متوجه نمیشدند که من با وجود اینکه موهایم بلند است و شلوار جین میپوشم ولی ممکن است از بسیاری از آدمها معتقدتر باشم! این کار یک موضوع قلبی است و من خودم دوست داشتم که صدای اذان مرحوم موذنزاده 110 سال بعد باز در میان آسمانخراشهایی که از برج میلاد هم بلندتر است، شنیده شود.
آرزوی شما چیست؟
به بیشتر آرزوهای مادی و معقول خود رسیدهام مثلاً آن زمانی که آرزو داشتم ماشین داشته باشم آرزو میکردم که یک رنوی دست دوم تمیز داشته باشم! همیشه آرزوهای من دست یافتنی بوده است. حالا هم اگر «تهران 1500» در اکران موفق شود خیلی خوب میشود. فعلا چیز زیادی از خدا نمیخواهم ولی بزرگترین آرزویم که البته مادی نیست به غیر از سلامتی برای همه، خنداندن مردم کشورم با انیمیشنهایم است که دوست دارم برد بینالمللی نیز داشته باشد.